شعرشیمیایی برای مشروطیها

شعرشیمیایی برای مشروطیها

چرا چون باز مغلوب اسیدی ؟ چرا غرقی به بحر ناامیدی ؟

چرا بیهوده پنداری شب و روز ؟ چرا حسرت چرا صدآه جان سوز؟

مگر گاز نجیبی گوشه گیری ویا اکسنده ای کاهش پذیری

چرا پیوند ایمان را بریدی ؟ مگر عالم تر از خالق تو دیدی؟

تفکر کن به هر برگی که خوانی که شاید ارزش خود را بدانی

تو با ارزش تر از الماس هستی چو دل داری پر از احساس هستی

جهان چرخد به گرد هسته او همه ذرات شده وابسته او

چو یک دم ذره ای از او جدا شد همان دم او عدم شد بر فنا شد

گر استرخوش عطر و خوش بوست اسید والکل هردو آیت اوست

کاتالیز گونه بر قله نظر کن به سرعت خط پایان را گذر کن

به اکسایش الکل را آلدهید کرد گهی شادت کند گاهی دهد درد

کتون را از الکل دوم بنا کرد که لوکاس نوع الکل را جدا کرد

ببین اورا به هر برگی که خوانی که شاید از عقوبت خود را برانی 





:: موضوعات مرتبط: طنز وعجایب شیمی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سجاد
تاریخ : یک شنبه 28 ارديبهشت 1393
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: